شب خوش

"شاید باید ببرمت و فقط مثل یه حیوون پست نگهت دارم؟ هوم؟ دوست داری خرگوش؟"
بدنم لرزید...این مرد دیوونه اس...کمک..
"خب این سکوتت یعنی اره؟"

{به چشمای پسر جونن نگاه کردم..اه کوچولوی احمق، چشماش پر از اشک بود...داشتن یک حیوون پست باحاله...اما با این یکی نه}

"گریه نکن کوچولو...مگه نگفتم علاقه به کشتن چیز های ناز ندارم؟"
دستای سردش رو گونه ام حس کردم.داشت اشکام. رو پاک میکرد...اول خودش منو میترسونه و حالا...
با پررویی دستش عقب زدم و اخم کردم:م.من نترسیدم پیرمرد!

"ببین؟ باز گفتی پیرمرد،با این زبون فسقلیتو بکنم بدم سگام بخورن؟"

انگشتش رو توی دهنم گذاشتم و با انگشت اشاره و شصت نوازشش کرد

:ممم...د...دیو ووی نهه نتن..

"ههه صدات مثل بچه های تازه متولد شدس"

:به..خدا قسم....میکشمت..

"فعلا سعی کن خورده نشی بچه پررو"

خواستم جوابش رو بدم که ناگهان متوجه شدم رو جسم سنگینی رو هوا معلقم"خب کوچولو الان میریم لونه آقا ماره تا بخورتت"

با پا به کمرش لگد زدم تا منو از شونه اش بندازه پایین ولی انگار نه انگار:منو بزار پایییییین!

"خف*ه شو"

:گفتم منو بز...ای!

با اخم نگاه کردم چون ضربه محکمی به با*سنم زده بود"ساکت باش کوچولو..خرگوش حرف نمیزنن تهش جیر جیر کنی"

:تووووو واقعا داری پر‌..ای! انقدر نزن مر*تیکه


#پارت_یازدهم
#My_little_hacker
دیدگاه ها (۴۹)

پارم کردیدددد

به جه کیونگ نگاه کردم...:عام...میشه اینجا نگاه داری؟ابرویی ب...

عاشق این پارتم..قشنگ کپی چت با ربات شد..البته با کیفیت ر

چون جرم دادید. نشر و لایک.کامنت.بزاریدد

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۵

برادرای هایتانی پارت ۱۰

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط